کارهایی که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد !
آیا افرادی را می شناسید که از دانشگاه رفتن پشیمان هستند ؟ آیا دانشگاه رفتن در ایران معایب دارد یا مزایا ؟ و آیا دانشگاه رفتن کاری اشتباه است ؟
هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله به روی دفترچه سوالات و برگه پاسخنامه کنکور خم می شوند. و البته فقط پشتشان خم نمی شود، بلکه روح و روانشان هم. حاال تو هم قرار است به زودی یکی از آنها باشی. خیال می کنی اگر دانشگاه نروی زندگیت نابود می شود. آدم بی ارزشی می شوی. به درد هیچ چیز و هیچ کس نمی خوری. نمی توانی کار پیدا بکنی. نمی توانی ازدواج بکنی. نمی توانی زندگی خوبی داشته باشی. زندگیت به آخر می رسد. از این بدتر، اگر کنکور را خراب کنی و رتبه ات خوب نشود، نمی توانی به دانشگاه خوبی بروی. و به همین دلیل اگر هم کاری پیدا بکنی یا ازدواج بکنی یا برای خودت آدمی بشوی از نوع خوبش نخواهد بود. دوستانت، پدر و مادرت، معلم هایت، تلویزون، اساتید کنکور، آموزشگاه های کنکور، دانشگاهها و خالصه هر کسی که فکرش را بکنی مغز تو را شستشو داده اند که تو باید به دانشگاه بروی. ولی چرا؟
خوب یا بد دانشگاه رفتن را بهتر است از کسانی بپرسید که به دانشگاه رفته اند. چراکه بهتر می توانید این مسئله را ارزیابی کنید. اما واقعا دانشگاه رفتن در ایران آن قدرها هم مهم نیست و تفاوت خاصی بین یک فرد دانشگاه رفته و کسی که دیپلم دارد ، وجود ندارد. حتی در بسیاری از موارد افرادی که به دانشگاه نرفته اند ، موفق تر هستند.
امروز در این مطلب از سایت لرن پارسی می خواهیم به مرور کارهایی بپردازیم که می توانید به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی آن ها را شروع کنید تا بهره وری بیشتری نسبت به این دوکار داشته باشید.
پس اگر هنوز فکر می کنی که در سن هجده سالگی به جز دانشگاه رفتن گزینه دیگری نداری به خواندن ادامه بده.
گزینه یک – هر کاری دوست داری بکن
بعد از مهدکودک و کودکستان، دوازده سال مدرسه رفتی. دوازده سال! حاال یک سال به خودت استراحت بده. فکر کن از درس خواندن بازنشسته شده ای. صبحها هر وقت که دوست داشتی از خواب بیدار شو و برو توی پارک قدم بزن. روی نیمکت پارک بنشین. به دور و برت نگاه کن. به آدمها نگاه کن. به زندگیشان. به کارهایی که می کنند.
یک سال بدون برنامه زندگی کن. هر روز برای همان روز تصمیم بگیر. یا هر ساعت برای همان ساعت. یک سال بدون تست و امتحان و حفظ کردن زندگی کن. برای بازنشسته شدن آدم نباید حتما به سن شصت و پنج سالگی برسد!
یک سال فقط نگاه کن. به درون و بیرون خودت. مثل یک کودک که دنیا را با نگاهی نو می بیند. با این تفاوت که تو خیلی جاها می توانی بروی که یک کودک نمی تواند برود. چیزهایی را خواهی دید که تا به امروز از چشمت مخفی مانده بوده اند. مغز تو دوازده سال بدون وقفه اطالعات بی فایده زیادی را حفظ کرده است. تو دوازده سال بدون وقفه مورد تدریس واقع شده ای. یک سال به ذهن خودت استراحت بده. اجازه بده کمی فضای خالی برای شکل گیری ایده های خوب و تازه در ذهنت بوجود بیاید.
گزینه دو- پيدا كردن یك كار
بله شروع کن به کار کردن توی یک مغازه یا یک شرکت. مهم نیست به عنوان آبدارچی کار کنی یا تحویلدار یا پیک موتوری یا فروشنده. با کار کردن علاوه بر اینکه شروع به پول درآوردن می کنی خیلی چیزهای دیگر هم یاد می گیری. مثل رابطه برقرار کردن و سر و کله زدن با آدمهای مختلف با هر سن و عقیده و شخصیت که فکرش را بکنی. راضی کردن و راضی نگه داشتن یک مشتری را یاد می گیری.
کار کردن نیازی به مدرک ندارد. فریب آگهی های روزنامه را که فقط دارندگان مدارک کارشناسی ارشد را به همکاری دعوت می کنند نخور. همه شرکتها به شدت به نیروی کار مشتاق و علاقه مند به کار و تجربه و یادگیری نیاز دارند. من این را از روی تجربه شخصی خودم و همچنین صحبت با دهها کارفرما می گویم. آمار بیکاری هیچ ربطی به زندگی تو که داری این مقاله را می خوانی ندارد.
یک سال کار کن. در این یک سال اگر بخواهی و تالش کنی می توانی رشد کنی. از نردبان ترقی باال بروی. پول بیشتری دربیاوری. چیزهای زیادی یاد بگیری که دوستانت توی دانشگاه یاد نمی گیرند. بعد از یک سال با دانش و تجربه و پول بیشتری می توانی برای بقیه زندگیت تصمیم بگیری.
گزینه سه- یک هنر یاد بگیر
یک سال زندگیت را به یاد گرفتن یک هنر مثل نقاشی یا نواختن یک ساز اختصاص بده. روزی هشت ساعت. یاد گرفتن یک هنر و حرفه هیچ ربطی به استعداد و الهامات غیبی ندارد. خلق هنر نیازمند تمرین، شور و شوق و نظم است.
خلاقیت ، ماهیچه ای است که باید در خودتان پرورشش بدهید. در طول یک سال، حداقل سه هزار ساعت وقت داری که برای یاد گرفتن یک هنر صرف بکنی. به تو قول می دهم که در پایان یک سال از دستاورد خودت شگفت زده خواهی شد. برای هنرمند شدن کوچکترین نیازی به دانشگاه رفتن نیست. امروزه گوگل برای آموزش هرچیزی در خدمت شماست.
گزینه چهار- راه اندازی یك كسب و كار
راه اندازی یک کسب و کار نیازی به مدرک ندارد. برعکس، بیشتر کسانی که مدرک ام. بی. ای. یا مدرکهای مشابه دارند توانایی آغاز یک کسب و کار را ندارند و هرگز هم این کار را نمی کنند. از طرف دیگر، تعداد آدمهای دانشگاه نرفته ای که یک کسب و کار موفق دارند هم اصلا کم نیست. بله شروع یک کسب و کار در سن هجده سالگی و برای اولین بار احتمال شکست زیادی دارد. کسب و کار در هر سنی احتمال شکست دارد. ولی تجربه اش ارزشمند است و خیلی چیزها به آدم یاد می دهد. خیلی چیزها درباره اقتصاد و آدمها و روابط بینشان. خیلی چیزها درباره فروختن و مذاکره کردن در دنیای واقعی.
قبل از اینکه مغزت توی دانشگاه با ایده های توهم آلود شستشو داده بشود، یاد می گیری که چه محصولی بازار دارد و مشتریانت چه کسانی هستند و حاضر به خریدن چه چیزی. الگوهای رفتاری مشتریانت چیست و چگونه می توانی به آنها چیزی بفروشی .
گزینه پنج- دستفروشی
دستفروشی هم به نوعی یک کسب و کار محسوب می شود ولی از آنجاییکه وقتی صحبت از راه اندازی یک کسب و کار می شود بیشتر آدمها یک دفتر کار با منشی و کامپیوتر و فکس و اینجور چیزها در نظرشان مجسم می شود، من ترجیح دادم که آنرا به عنوان یک ایده مجزا بنویسم.
من پیشنهاد نمی کنم که شغل دستفروشی را تا آخر عمر برای خودت انتخاب بکنی. یک سال در سن هجده سالگی دستفروشی کردن درسهایی را به تو می آموزد که تو را برای تجربه های بزرگتر زندگی آماده خواهد کرد.
گزینه شش- کتاب خواندن
تو هم مثل من و خیلی های دیگر، به احتمال زیاد کتاب خواندن را توی مدرسه یاد نگرفته ای. هم اکنون بهترین فرصت برای یادگیری یکی از مهمترین مهارتهای زندگی در قرن بیست و یکم است. مهارت کتاب خواندن. می توانی با خواندن کتاب “چگونه یک کتاب را بخوانیم” شروع کنی. یا حداقل با ایده های کلی آن از روی صفحه ویکیپدیا آشنا بشوی.
یک سال از عمرت را به مطالعه آثار نویسندگان مختلف اختصاص بده. نویسندگان مختلف در زمانهای مختلف. از کشورهای گوناگون. غربی، شرقی، ایرانی، غیر ایرانی. داستان و غیر داستان. تاریخ. روانشناسی. جامعه شناسی. اقتصاد. فلسفه. مذهب. شعر. عرفان. هنر. رمان. داستان کوتاه. مقاله. نامه. هرچیزی که به دستت می رسد. هر چیزی به جز خبر.
یادتان نرود یک دفترچه یادداشت، یک سررسید یا یک نرم افزار دفترچه یادداشت به هنگام کتاب خواندن از نان شب واجب تر است.
گزینه هفت – یاد گرفتن یك حرفه
در گذشته نه چندان دور، بچه ها از طریق شاگردی در دکان یک صنعتگر یا یک کاسب پا به دنیای واقعی آدم بزرگها می گذاشتند. یاد می گرفتند که چگونه با دستانشان کار بکنند. چگونه از ابزار مختلف استفاده بکنند. چگونه مشکلی را حل بکنند. چگونه چیزی بفروشند. چگونه با دیگران رابطه برقرار بکنند. چگونه از یک ساعت تا یک ساعت مشخص سر کاری ظاهر بشوند و نظم و مقررات آن محیط را رعایت بکنند.
بلد بودن یک حرفه مثل نقاشی ساختمان یا لوله کشی یا کاشی کاری یا مکانیکی یا آرایشگری مزایای بسیار زیادی دارد. من هنوز از مهارتهایی که در طول سالها کارکردن در کارگاه دروپنجره سازی عمویم بدست آورده ام استفاده می کنم. برای نمونه سه سال پیش یک کمد دیواری بزرگ با ام. دی. اف. ساختم.
یک مکانیک خوب یا یک برقکار ساختمان همیشه و در هر شرایط اقتصادی کار و درآمد دارد. یک سال از عمرت را می توانی به یاد گرفتن یک حرفه اختصاص بدهی. هر حرفه ای که به آن عالقه داری. مهم نیست اگر برای شروع به عنوان وردست یک استادکار مشغول به کار بشوی. حتی ممکن است مدتی با حقوق خیلی کم کار کنی تا اینکه چهار تا چیز یاد بگیری. ولی با انرژی و پشتکاری که یک نوجوان در سن تو دارد، خیلی زود پیشرفت می کنی و اگر بخواهی می توانی خیلی زود به درجه استادی برسی.
گزینه هشت- ثبت نام در دانشگاه خودت
یک سال به میل خودت دانشجو باش. یک دوره آموزشی یک ساله برای خودت طراحی کن. با هر ترکیبی از درسهایی که برایت جذاب و جالب هستند. کلاس های درس بهترین اساتید بهترین دانشگاههای دنیا بر روی وب و عمدتا هم رایگان در دسترس می باشند. خوبی این کلاس ها اینست که می توانی آنها را بنا به سلیقه و سرعت یادگیری خودت تنظیم کنی.
می توانی آنها را متوقف کنی. دوباره پخش کنی. صد بار تکرار کنی و از همه مهمتر اینکه اگر از هر کدام خوشت نیامد از برنامه ات حذفش کنی. برای شروع می توانی به سایتهای آموزش آنلاین مراجعه کنی ولی مطمئن باش که منابع بسیار بیشتری برای تحصیلات و یادگیری آکادمیک بر روی اینترنت وجود دارد.
گزینه نه- یادگيری یک زبان خارجی ترجيحا زبان انگليسی
اگر االن یک سال از عمرت را به یاد گرفتن زبان انگلیسی اختصاص بدهی، تا آخر عمر از این مهارت که کسب کرده ای بهره خواهی برد. خبر خوب اینست که انگلیسی یاد گرفتن هم نیاز به کالس و مؤسسه و معلم و این چیزها ندارد و خودت به تنهایی می توانی زبان انگلیسی را در سطح بسیار باالیی یاد بگیری. اینترنت هم مواد اولیه اینکار را بطور رایگان در اختیارت قرار می دهد.
کافی است روزی ۰-۶ ساعت به یادگیری انگلیسی بپردازی. کتاب بخوان. به کتابهای صوتی گوش بده. به پادکستهای مختلف در زمینه های گوناگون. هر پادکست را حداقل سی بار گوش کن و لغتهای جدیدش را یاد بگیر. روزی دو سه خط انگلیسی بنویس. و به تدریج بیشترش کن. روزی یک فیلم به زبان اصلی تماشا کن. کم کم عادت می کنی که انگلیسی فکر کنی. عادت می کنی که اول کلمات انگلیسی به ذهنت بیاید.
هفته های اول ممکن است ناامید کننده باشد و احساس کنی که هیچ پیشرفتی نداشته ای. ولی بعد از دو سه ماه کامال متوجه پیشرفت خودت خواهی شد. بعد از شش ماه اگر فقط روزی بیست لغت جدید یاد گرفته باشی دایره لغاتت ۷۳۵۵ کلمه بزرگتر خواهد شد. چون این لغتها را با هزاران بار تکرار و کاربرد یاد گرفته ای حاال می توانی برای نوشتن و حرف زدن از آنها استفاده کنی.
گزینه ده- عکاسی
ک سال اصال زمان زیادی برای یادگرفتن عکاسی حرفه ای نیست. ولی با روزی هفت هشت ساعت مطالعه و تمرین و عکس گرفتن، بعد از یک سال عکاس خیلی خوبی خواهی شد.
حسن دیگر عکاسی اینست که عکاس را به حرکت وا می دارد. شاید یک نویسنده بتواند سالها در یک اتاق بنشیند و دهها کتاب بنویسد ولی عکاس نیاز به حرکت و جستجوی سوژه های جدید برای عکاسی دارد. به همین دلیل معموال عکاسهای حرفه ای زیاد سفر می کنند و زندگی جالب و پر ماجرایی دارند.
همچنین این یکی از پردرآمدترین شغل هایی می باشد که می توانید تقریبا در هرجایی بصورت نیمه وقت یا تمام وقت آن را اجرایی کنید.
گزینه یازده – آشپزی
می توانی در طول یک سال همه چیز را درباره غذا و غذا خوردن یاد بگیری. چیزهایی که در هیچ مدرسه و دانشگاهی و حتی در هیچ آموزشگاه آشپزی به کسی یاد نمی دهند.
صدها کتاب در زمینه غذا و آشپزی نوشته شده است. صدها فیلم کوتاه و بلند و ویدئو بر روی اینترنت وجود دارد. دهها وبلاگ و وب سایت درباره غذا و موضوعات مختلفش وجود دارد. درباره تاریخچه غذا. سبکهای مختلف آشپزی در فرهنگهای مختلف. خواص و طعم مواد غذایی مختلف. از نان و شیرینی های مختلف تا شکالتهای رنگارنگ، هزاران چیز هست که می توانی درست کردنشان را تمرین کنی.
در پایان سال ممکن است چند دستور جدید برای درست کردن غذا یا دسرهای جدید ابداع کرده باشی. ممکن است سبک خودت را در یک آموزشگاه تدریس بکنی و از این راه پول دربیاوری. ممکن است بخواهی یک رستوران باز بکنی یا یک شکلات فروشی. ممکن است طرفداران زیادی پیج اینستاگرام یا وب سایتت را برای آشنا شدن با ایده های جدیدت دنبال بکنند.
چون حالا تو خیلی چیزها درباره غذا و غذا خوردن می دانی که بقیه ما نمی دانیم.
گزینه دوازده – آموختن یك ورزش یا یک بازی
مثل شطرنج یا تیراندازی یا یوگا یا شنا. یا تنیس. یادگرفتن یک ورزش هم مثل یک هنر نیازمند نظم و تمرکز و تمرین روزانه است.
در ضمن بعد از یک سال تمرین و کسب مهارت ممکن است بخواهی چیزی را که یاد گرفته ای به دیگران آموزش بدهی و از این راه پول در بیاوری. با روشی که تو در طول یک سال تمرین کرده ای، قاعدتا باید یکی از اساتید خوب آن رشته شده باشی.
گزینه سیزده – مشاور املاک
برای آدمهایی که انرژی زیادی دارند و سر و کله زدن با آدمهای دیگر و به طور کلی فروختن را دوست دارند، این گزینه بهترین راه برای محک زدن استعداد و قابلیتهای خودشان است. از آنجاییکه برای افراد تازه کار حقوق ثابتی در کار نیست، تقریبا همه آژانسهای امالک از جوانهای پر انرژی، با آغوش باز استقبال می کنند. بنابراین پیدا کردن کار به عنوان مشاور املاک قاعدتا نباید بیشتر از چند روز طول بکشد.
بخش اجاره و خرید و فروش ملک هم مانند دیگر بخشهای صنعت و خدمات، فرصتهای زیادی برای نوآوری و خلاقیت دارد که هنوز بکر و دست نخورده باقی مانده است. یک سال کار کردن به عنوان مشاور امالک تجربه و یادگیری زیادی برای تو به دنبال خواهد داشت. به شرطی که منفعل نباشی و مثل خیلی ها روی صندلی بنشینی و به یک گوشه در انتظار یک مشتری زل بزنی. هزار و یک مهارت است که یک مشاور ملک خوب باید یاد بگیرد. از نحوه لباس پوشیدن تا نحوه گوش کردن و حرف زدن. تکنیکهای مذاکره و فروش هم که جای خود دارد.
گزینه چهارده – برنامه نویسی
بیشتر کسانی که در رشته مهندسی نرم افزار یا it، فارغ التحصیل می شوند، مهارت لازم برای برنامه نویسی در یک پروژه واقعی را ندارند. اینها معموال پس از گذراندن چند دوره عملی حرفه ای برنامه نویسی زیر نظر برنامه نویسان حرفه ای )نه اساتید دانشگاه( آمادگی کار در یک پروژه نرم افزاری را پیدا می کنند. حاال سؤال اینست که چرا این همه آدم )از جمله خود من( از روز اول به جای اینکه چهار سال از وقتشان را توی دانشگاه تلف کنند، برنامه نویسی را با گذراندن این دوره های تخصصی یاد نمی گیرند؟
هزار و یک جواب می توان به این سؤال داد که فرقی هم نمی کند. چیزی که اهمیت دارد اینست که بدون دانشگاه رفتن هم می شود برنامه نویس شد و بعد به عنوان یک برنامه نویس کار کرد. اگر کسی برنامه نویس خوبی باشد و بتواند نیازهای کارفرما را برآورده کند، هیچ مشکلی به دلیل دانشگاه نرفتن یا مدرک نداشتن پیدا نخواهد کرد.
- بیشتر بخوانید : پولسازترین زبان های برنامه نویسی در بازار کار ایران
گزینه پانزده – گرافيك کامپيوتری یا طراحی وب
این دو اگرچه دو کار مختلف می باشند ولی به دلیل همپوشانی هایی که دارند آنها را به عنوان یک گزینه نوشته ام. فقط خدا می داند که ساکنین کره زمین در روزها و ماهها و سالهای آینده به چند تا وب سایت یا کار گرافیکی دیگر نیاز خواهند داشت. و اینکه چقدر انگشت شمار هستند کسانی که بتوانند این نیاز را پاسخ بدهند. من از روی تجربه خودم و آدمهای دیگر به شما می گویم که پیدا کردن کسی که یک وب سایت ساده آنجوری که نیاز مشتری را برآورده بکند و چهارتا قابلیت ساده داشته باشد و از طراحی خوبی هم برخوردار باشد، بسازد و خوش قول هم باشد، تقریبا از سخت ترین کارهای ممکن است.
یک سال در هجده سالگی برای کسب مهارت و تخصص در حرفه ای که نیاز جهان به آن در حال حاضر کمتر از نفت نیست، فرصتی فوق العاده است. همه چیزی که نیاز داری یک دستگاه کامپیوتر، ارتباط اینترنت، دو سه تا نرم افزار، علاقه ، اشتیاق و روزی هفت هشت ساعت تمرین و یادگیری است.
می توانی برای خودت از روز اول یک وبالگ یا یک وب سایت بسازی و همینطور که چیزهای بیشتری یاد می گیری و مهارتت افزایش می یابد آنرا تغییر بدهی. می توانی از وب سایتهایی که می سازی یک آلبوم تهیه کنی و بر روی وب سایتت قرار بدهی. خیلی طول نمی کشد که از این راه شروع به کسب درآمد بکنی.
گزینه شانزده – كشاورزی
برای کشاورزی لزوما به یک یا چند هکتار زمین نیاز نداری. می توانی همه چیز را درباره گیاهان آپارتمانی یاد بگیری و آموخته هایت را در محل زندگیت اجرا بکنی. می توانی یک گلخانه کوچک در حاشیه شهر اجاره بکنی. می توانی یک سوله کشت قارچ اجاره بکنی. برای کاشتن فرصتهای زیادی وجود دارد.
گزینه هفده – طبيعت گردی
بودن و زندگی در طبیعت درس های زیاد و بسیار ارزشمندی به آدم می آموزد. سبک بار بودن یا چیز اضافی حمل نکردن. به دور از تجمالت زندگی شهری زندگی کردن. به دور از آلودگیهایش. به دور از استرسهایش. به دور از حرص و طمع و ولع بیشتر.
سفر و گشت و گذار و زندگی در طبیعت در طول تاریخ الهام بخش شعرا، نویسندگان، نقاشان، عکاسان و به طور کلی هنرمندان زیادی بوده است. می توانی آثار و زندگی این هنرمندان را مطالعه بکنی. با دیدگاههای مختلف و متفاوت درباره طبیعت و زیباییهایش آشنا بشوی. ممکن است بعد از یک سال بخواهی از همین راه درآمد کسب بکنی و سالهای بیشتری از عمرت را در طبیعت و گشت و گذار در آن بگذرانی.
گزینه هجده – تماشای روزانه یک فيلم
فیلم تماشا کردن هم می تواند فعالیتی باشد که به یادگیری منجر بشود و جایگزین عالی برای دانشگاه رفتن باشد. بسیاری از فیلمها درباره زندگی واقعی است. درباره آدمها. ترسها و دروغها و آرزوها و امیدهایشان. تماشای فیلم یکی از بهترین راهها برای آموختن درباره زندگی است.
گزینه نوزده – دنبال کردن داستان مردان موفق و آموختن از آنها
من پیشنهاد نمی کنم که زندگینامه پنجاه و دو شخصیت بزرگ دنیا را حفظ بکنی. حرف من اینست که از آنها چیزی یاد بگیری که بتوانی در زندگی روزمره ات بکار ببندی. که تو را آدم بهتری بکند. درسی که بدون نگرانی از امتحان و نمره بر دل و جانت بنشیند.
گزینه بيست – خرید و فروش سهام
منظورم سرمایه گذاری در بازار بورس تهران است نه بازار پول (فارکس). می توانی با سرمایه اندکی (در حد چند میلیون تومان) نزد یک شرکت کارگزاری حساب باز کنی و بر روی اینترنت شروع به خرید و فروش سهام بکنی. البته اینکار هم مثل هر کار دیگری مستلزم کسب دانش و مهارت است. آشنایی با ساختار و نحوه کار بازار بورس. چگونگی خواندن و درک اطلاعات مالی و سهام شرکتها. فاکتورهای مهم ارزیابی شرکتها در بازار بورس و …
گزینه آخر- مسافرکشی
اگر به هر دلیلی تصمیم گرفتی(یا مجبور شدی) که پشت فرمان پراید بنشینی و مسافر کشی بکنی، سعی کن یکی دو ساعت از وقت روزانه ات را به یکی از این گزینه ها اختصاص بدهی. یا هر کار دیگری که نیازمند یادگیری هنری یا حرفه ای باشد. کاری که در آن امروزت با دیروزت فرق داشته باشد.
مسافرکشی اساسا شغل بدی نیست. مسافرکشی هم کاری است مثل خیلی از کارهای دیگر. همه حرف من اینست که وقتی روزی هشت ده ساعت توی ترافیک رانندگی می کنی و برای مسافر سوار کردن بوق می زنی و از چندتا پراید دیگر سبقت می گیری و برای صد تومان مجبور می شوی که با مسافرها جر و بحث بکنی، بدانی و آگاه باشی که در زندگی گزینه های دیگری هم به جز دانشگاه رفتن و مسافرکشی وجود دارد. حتی امروز. حتی اینجا. حتی برای تو.
هدف از ارائه این گزینه های جایگزین دانشگاه رفتن و نوشتن این مقاله ، به هیچ وجه قانع کردن تو برای انجام یک کار مشخص و یا تغییر نظر تو نبوده است. وقتی مسیری را انتخاب می کنی، مهمتر از خود مسیر اینست که بدانی در قدم گذاشتن در آن مسیر حق انتخاب داشته ای. و اینکه نسبت به مسیرهای دیگر و مشخصات آنها آگاهی داشته باشی. از آن مهمتر اینکه حالا با این همه انتخاب که پیش روی تو است، بدانی و آگاه باشی که مسئولیت کامل تصمیمی که می گیری، به عهده خودت است و در آینده نمی توانی کسی یا چیزی را به خاطر شکست یا نرسیدن به آرزوهایت محکوم و سرزنش بکنی. به خاطر استرس جلسه کنکور یا به دلیل نمره ندادن فالن استاد
برگرفته شده از کتاب “سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان انجام داد !!” نوشته “علی سخاوتی”
مطلب جالب و مفیدی بود